از شنیدن خبر درگذشت مرحوم دکتر محمدباقر صدوق بسیار متاثر شدم .خاطره همکاری با ایشان در دوره قبل خدمتم بسیار خوب بود همواره او را بعنوان مدیر زحمت کش و پرتلاش می شناختم و به همراه دو مدیر دیگر استانی از اصلی ترین مشاورینم بود . پس از بازگشتم به وزارت جهاد کشاورزی برای پیگیری اخذ رضایت از اولیا دم یک محکوم به قصاص که در استان مرکزی بود مجددا باهم باب مذاکره را باز کردیم و زمانی که مدیر استان تهران بود بدیدنش رفتم و برای تهیه اولین SoE شهر تهران که در مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران تهیه می شد از او کمک خواستم . زمانی که به عنوان معاون محیط زیست طبیعی در دولت دهم منصوب شد بدیدنش رفتم . در اخرین تماس تلفنی که چندماه پیش با ایشان داشتم، جویای احوالش بودم 

خاطره جالبی از او بیاد دارم :حدود دوازده سال پیش وقتی عازم کربلا بود برای خداحافظی بدیدنم امد و پرسید کاری در کربلا دارید؟ لبخندی زدم و گفتم برایم کفن بیاور !

بعد از بازگشتش بدیدنم امد ولی اصلا در مورد درخواست و کفنی که خواسته بودم چیزی نگفت تا بعد از ماهها همسفرش جناب آقای جلالوندی کفن را برایم آورد و گفت دکتر صدوق مانده بود این سوغات را چطوری به شما بدهد . من از دیدن کفن بسیار خوشحال شدم و از او و دکتر صدوق بسیار تشکر کردم .

شاید بلحاظ لباس آخرت که آخرین لباسم می باشد در آخرین لحظات بیادش باشم . خدایش بیامرزد و غرق رحمتش کند .

صمیمانه به خانواده ایشان و تمام دوستان و علاقه مندانش تسلیت می گویم